امام‌خمینی (ره) در سیزدهم خرداد 42 در سخنرانی قاطعی، با شاه اتمام حجت کردند که همین سخنرانی به دستگیری ایشان منجر شد و سرآغازی شد بر قیام پانزدهم خرداد و گسترش نهضت اسلامی.


بخشی از بیانات امام خمینی در آن سخنرانی تاریخ ساز به این شرح است:

آقا! من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می کنند تو را.

من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند. من یک قصه ای را برای شما نقل می کنم که پیرمردهایتان، چهل ساله هایتان یادشان است، سی ساله ها هم یادشان است.

سه دسته، سه مملکت اجنبی به ما حمله کرد: شوروی، انگلستان و آمریکا به مملکت ایران حمله کردند؛ مملکت ایران را قبضه کردند؛ اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا می داند که مردم شاد بودند برای این که پهلوی رفت. من نمی خواهم تو این طور باشی؛ نکن.

من میل ندارم تو این طور بشوی، نکن! اینقدر با ملت بازی نکن! اینقدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست می گویند که شما مخالفید، بد فکر می کنید. اگر دیکته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فکر کن؛ چرا بیخود، بدون فکر، این حرف ها را می زنی؟ آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو می گویی؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را می بوسد؟ دست حیوان نجس را می بوسد؟ چرا تبرک به آبی که او می خورد، می کنند؟ حیوان نجس را این کار می کنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ خدا کند که مرادت این نباشد؛ خدا کند که مرادت از این که «مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز کند»، مرادت علما نباشند و الاّ تکلیف ما مشکل می شود و تکلیف تو مشکل می شود. نمی توانی زندگی کنی؛ ملت نمی گذارد زندگی کنی.

نکن این کار را؛ نصحیت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال داری، بس کن، نشنو حرف این و آن را؛ یک قدری تفکر کن، یک قدری تامل کن! یک قدری عواقب امور را ملاحظه بکن! یک قدری عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نکن این طور! بشنو ازمن؛ بشنو از روحانیین؛ بشنو از علمای مذهب؛ اینها صلاح ملت را می خواهند؛ اینها صلاح مملکت را می خواهند.

مامرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردی؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردی آقا؟ چرا اینقدر مردم را اغفال می کنید؟ چرا نشر اکاذیب می کنید؟ چرا اغفال می کنی ملت را؟ والله، اسرائیل به درد تو نمی خورد، قرآن به درد تو می خورد.

امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را برده اند در سازمان امنیت و گفته اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه می خواهید بگویید، یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکی هم نگویید دین در خطر است.

این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه می خواهید بگویید. خب اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتاری داریم از این سه تاست تمام گرفتاری ما.

آقا، اینها خودشان می گویند، من که نمی گویم، به هر که مراجعه می کنی، می گوید: شاه گفته؛ شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید؛ شاه گفته اینها را بکشید... آن مرد که آمد در مدرسه فیضیه ـ حالا اسمش را نمی برم، آن وقت که دستور دادم گوش هایش را ببرند، آن وقت اسمش را می برم ـ آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید؛ تمام مستقر شدند در یک گوشه ای. گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجره ها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید. گفت: حمله کن، حمله کردند. از ایشان بپرسی آقا چرا این کار را کردید؟ می گوید: اعلی حضرت فرموده. اینها دشمن اعلی حضرتند. اسرائیل دوست اعلی حضرت است؟ اینها دشمن اعلی حضرت هستند؟ اسرائیل مملکت را به باد می برد، اسرائیل سلطنت را می برد، [ با کمک] عمال اسرائیل.

شاه تحت تأثیر بهایی ها


آقا، یک حقایقی در کار است، من باز سرم دارد درد می گیرد؛ یک حقایقی در کار است. شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهایی ها مراجعه کنید؛ در آنجا می نویسد: تساوی حقوق زن و مرد، رای عبدالبهاء است؛ آقایان از او تبعیت می کنند.

آقای شاه هم نفهمیده می رود بالای آنجا، می گوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن این طور، بدبخت! نکن این طور.

تعلیم اجباری عمومی نظامی کردن زن، رأی عبدالبهاء است. آقا تقویمش موجود است، ببینید! شاه ندیده این را؟ اگر ندیده مواخذه کند از آنهایی که دیده اند و به این بیچاره تزریق کرده اند اینها را بگو. والله، من شنیده ام که سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بیندازد تا بیرونش کنند و لهذا مطالب را معلوم نیست به او برسانند.

مطالب خیلی زیاد است، بیشتر از این معانی است که شما تصور می کنید. مملکت ما، دین ما، در معرض خطر است؛ شما هی بگویید که «آقایان! نگویید: دین در معرض خطر است».

ما که نگفتیم دین در معرض خطر است، در معرض خطر نیست؟! ما اگر نگوییم شاه چطور است، چطور نیست؟ آقا یک کاری بکنید این طور نباشد. همه چیز را گردن تو دارند می گذارند. بیچاره! نمی دانی آن روزی که یک صدایی در آمد، یک نفر از اینهایی که با تو رفیق هستند، رفاقت ندارند. اینها همه رفیق دلارند، اینها دین ندارند؛ اینها وفا ندارند.

ربط بین شاه و اسرائیل

تأثرات ما زیاد است؛ نه این که امروز عاشورا ست و زیاد است، آن هم باید باشد، لکن این چیزی که برای این ملت دارد پیش می آید، این چیزی که در شرف تکوین است، از آن تأثرمان زیاد است؛ می ترسیم.

ربط بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می گوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودی است؟ این طور که نیست، ایشان می گوید: مسلمانم؛ ایشان که ادعای اسلام می کند، محکوم به اسلام است، به حَسَب ظواهر شرع. ربط بین اسرائیل... این ممکن است سری در کار باشد ؛ ممکن است آن معنایی که می گویند که سازمان ها می خواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد؛ احتمالش را نمی دهی تو؟ یک علاجی بکن، اگراحتمال می دهی.

یک جوری این مطالب را برسانید به این آقا؛ شاید بیدار بشود، شاید روشن بشود یک قدری. اطرافش را گرفته اند، شاید نگذارند این حرف ها به او برسد. ما متأسفیم، خیلی متأسفیم از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیت ها، از همه اینها متأسفیم. آقای شیرازی بیاید دعا کند، من خسته شدم.

 

15 خرداد؛ ظهور دین سیاسی با محوریت امام (ره)

بی‌تردید هیچ دگرگونی و انقلابی بی‌ریشه و علت پدید نمی‌آید و بسترها و عوامل بسیاری در شکل‌گیری آن مؤثر است.

انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست و ریشه هایش در تاریخ گذشته مبارزات ملت ایران علیه استبداد قرار دارد.

پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 نهالی بود که در نتیجه قهرمانی ها و جانبازی های زنان و مردان ایران زمین در روز تاریخی 15 خرداد 42 کاشته شد و راه قیام را برای نسل های آینده گشود.

این قیام، سرآغاز تحوّلات و دگرگونی های شگفت آوری شد که تغییراتی بنیادین در ساختار سیاسی ـ اجتماعی ایران ایجاد کرد و تاثیر عمیقی بر ماهیت فرهنگی - فکری ایران نهاد.

در این دوره تحولاتی همچون رحلت آیت اللّه بروجردی و پررنگ شدن مرجعیت امام خمینی (ره)، انرژی تحول و دگرگونی را به حوزه علمیه قم هدایت کرد و اعتراضات مردم ایران رنگ و محتوای مذهبی تری به خود گرفت.

حرکت امام در جوّ ملتهب آن دوران، باعث شد انرژی انقلابی ملت که از سال 39 به فوران آمده بود و در بحران هویت و رهبری دست و پا می زد پشت سر مذهب و روحانیت قرار گرفت و حرکتی عظیم را شکل داد.

عوامل شکل دهنده قیام

قیام 15 خرداد محصول یک سلسله رویارویی و مبارزه بود که در درجه اول اجرای دکترین اصلاحات آمریکایی کندی را در ایران مغایر با ارزش های ملی و مذهبی کشورمان می دانست.

با روی کار آمدن دموکرات ها در سال 1960 و پیروزی کندی تغییراتی در سیاست خارجی آمریکا روی داد که آثار آن بر ایران نیز منعکس شد.

کندی برخلاف پیشینیان معتقد به سیاست منعطف تر در رویارویی با بحران ها بویژه در کشورهای جهان سوم بود و روی کار آمدن دولت های غیر نظامی دست نشانده از جمله ابزارهای وی برای رسیدن به این هدف به شمار می رفت.

کندی در بعد اقتصادی نیز رونق اقتصاد سرمایه داری را دنبال می کرد که لازمه آن، داشتن بازار مصرف گسترده و قدرت خرید بیشتر مردم بود و برای رسیدن به چنین هدفی لازم بود که ساختار سیاسی ـ اجتماعی در جوامع جهان سوم فراهم شود.

چنین رویکردی ایجاب می کرد، شاه که خود را پس از کودتای 28مرداد مدیون آمریکا می دانست، برای ادامه سلطنت، از سیاست های جدید کندی پیروی کند که محصول این سیاست، طرح شعارهای آزادی احزاب و فضای باز سیاسی و اصلاحات اداری بود.

اولین اقدام دولت «اسدالله علم» نخست وزیر وقت نیز در اجرای این سیاست جدید تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در هیات دولت بود.

در این لایحه به لزوم حذف اسلام از شرایط نمایندگی مجلس و لزوم سوگند به کتاب آسمانی به جای قرآن و ضرورت آزادی زنان در فعالیت های اجتماعی اشاره شده بود که همه اینها مقدمه ای برای اسلام زدایی و محو ارزش های اسلامی در جامعه ایران بشمار می رفت و با مخالفت قاطع امام (ره)، علما، وعاظ و مراجع مواجه شد و ارسال نامه های سرگشاده به شاه و مقاومت مستمر در برابر این اقدام علم را ناچار کرد که آذر 1341 طرح خود را پس بگیرد. در حقیقت حضور پررنگ امام در سلسله وقایعی که به حذف این لایجه منجر شد، عرصه را به رژیم که فضا را برای دین ستیزی مهیا می دانست تنگ کرد.

اما علم در مرحله بعد وعده تحقق «انقلاب سفید» را داد و تصمیم گرفت نقشه های آمریکا را در قالب دیگری احیا کند.شاه نیز در بهمن 1341 با سفر به قم تلاش کرد طرح «انقلاب سفید» را برای مردم توجیه و میان علما و مراجع حوزه علمیه تفرقه ایجاد کند. با وجود این شاه توسط مردم و روحانیون تحریم شد و چنین مخالفت آشکاری طوری خشم شاه را برانگیخت که وی از روحانیت به عنوان ارتجاع سیاه یاد کرد.

اما از نیمه دوّم سال 41 و به دنبال قضیه لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، نگاه دولت و ملّت متوجه قم و امام (ره) شد.

ایشان در این مرحله با اعلام عزای عمومی در نوروز 1342 و تحریم جشن های نوروزی، نقشه های ضداسلامی شاه و توطئه ایجاد اختلاف در حوزه علمیه را خنثی کرد.

فاجعه قیام آفرین

این مقاومت و هوشیاری، زمینه ساز حمله به فیضیه در فروردین 1342 و یورش مأموران رژیم شاه به مجلس سوگواری شهادت امام جعفرصادق (ع ) شد و در این حمله مردم و طلاب مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به رگبار بسته شدند.

حضرت امام (ره) پس از اطلاع از این فاجعه، سخنرانی تندی علیه شاه کرد و در اعلامیه ای، منشأ سرکوبگری و ظلم؛ یعنی شاه را نشانه رفت.

عاشورای سال 42

روشنگری های امام (ره) همچنان ادامه داشت و ایشان با تبلیغات و اقدامات خود، طی حدود دو ماه، حادثه فیضیه را تا نزدیک محرم و عاشورای 1383 هـ‍ . ق ادامه داد. حکومت با وضع به وجود آمده، تصمیم گرفت محدودیت هایی را برای عزاداری ایجاد کند.

به همین دلیل وعاظ از سخنرانی علیه شاه، اسرائیل و آمریکا منع شدند؛ اما شهر قم شاهد سخنرانی تاریخی امام علیه شخص شاه، آمریکا و اسرائیل بود.

این سخنرانی به منزله رویارویی مستقیم و آشکار با حکومت به شمار می رفت و نشان می داد که امام، روحانیت و مردم، به نقطه غیرقابل بازگشتی با دستگاه رسیده اند.

طی حدود 24 ساعت بعد از این سخنرانی، رژیم سریعا عکس العمل نشان داده و مأموران شاه، نیمه شب 15 خرداد، امام را به تهران منتقل و به زندان قصر بردند.

صبح 15 خرداد، مصادف با دوازدهم محرم، خبر دستگیری امام در سراسر ایران منتشر شد و مردم بشدت عکس العمل نشان دادند و در حد وسیعی اعتراض کردند.

با توجه به دستگیری امام، مأموران شاه که از قبل آمادگی کامل داشتند، به مردم حمله کرده و جمعی را شهید و برخی را مجروح کردند.

در این میان کفن پوشان ورامین که در اعتراض به دستگیری مرجع خود از این شهرستان عازم تهران بودند و تعداد زیادی از آنها توسط نیروهای رژیم به خاک و خون کشیده شدند نقش برجسته تری در آن رویداد تاریخی داشتند.

به این ترتیب قیام 15 خرداد به شکلی خودجوش و مردمی و بدون برنامه ریزی قبلی حمایت از رهبر دینی و یاری آرمان های متعالی اسلام را متجلی ساخت و شهرها و مناطق مختلف ایران را در برگرفت.

پیامدهای قیام 15 خرداد 1342

قیام 15 خرداد، اگرچه در ظاهر با شکست روبه رو شد، اما تاثیرات بلندمدت خود را بر روند سیاسی و اجتماعی ایران باقی گذاشت.

این قیام موجب فراگیری حضور تمام گروه ها، قشرها و طبقات اجتماعی در روند مبارزه علیه استبداد شاه شد.

از نظر باطنی و درونی، علت اصلی نهضت 15 خرداد بازیابی هویت اسلامی ایران و تلاش در جهت حاکمیت ارزش های اخلاقی و دینی بود.

اسلامی بودن این جنبش در شخصیت رهبر آن ـ که مرجع تقلید و فقیه حوزه علمیه بود ـ جلوه گر شده و مذهبی بودن نهضت امام(ره) و حضور نیروهای مذهبی در این قیام و قاطعیت امام در این زمینه موجب اعتماد قشرهای عظیمی از مردم ایران به این نهضت شده بود.

این نهضت به هیچ قشر خاصی تعلق نداشت و آنچه مردم را به یکدیگر پیوند می داد اسلام بود. با حضور در این قیام مردم در مبارزه ای قدم نهادند که ادامه آن برای آنها مانند نماز و روزه ، شرعا واجب بود.

در نتیجه استقبال بیشتری از این قیام شد و حضور فراگیر جامعه در این قیام موجب شد آگاهی مردم نسبت به آنچه بر آنها می گذشت بیشتر شده و مبارزات آنها تکامل بیشتری یابد.

در جریان این قیام و مبارزه بود که روحانیت و حوزه علمیه به بلوغ سیاسی بیشتری رسید و باورهایی که مانع از حضور روحانیت در عرصه سیاست می شد و جدایی دین از سیاست را تبلیغ می کرد کمرنگ و روحانیون نیز به حضور بیشتر در مبارزه تشویق شدند.

در عین حال مذهب به عنوان یک الگو برای مبارزه با استبداد معرفی شد و نیروهای مبارز نیز توجه بیشتری به این موضوع پیدا کردند.

پیش از 15 خرداد مذهب در میان بسیاری از دانشجویان و تحصیلکرده ها و روشنفکران به عنوان مکتبی که اساس و راهنمای مبارزه محسوب می شد، مورد توجه نبود، اما این قیام مذهب را که در سایه اتهامات قرار گرفته بود به عرصه آورد و توجه بسیاری از جوانان دانشگاهی، نویسندگان و روشنفکران را به خود جلب کرد.

وحدت مقدس روحانی و دانشگاهی و فیضیه و دانشگاه که از آرمان های اصلی انقلاب اسلامی و از اصول اجتماعی مبارزه امام خمینی است، در حقیقت با قیام 15 خرداد پایه گذاری شد.

قیام 15خرداد چهره منافقانه و ریاکارانه شاه را برای مردم ایران آشکار کرد. پیش از 15 خرداد، از آنجا که تضاد میان اسلام و سلطنت به صراحت اعلام نشده بود شاه تلاش می کرد خود را حامی دین و مردم نشان دهد و خود را سایه خدا بر مردم می دانست.

او گاهی از مرجعیت و روحانیون طرفداری می کرد و با تظاهر به مذهبی بودن ، برای خود در میان توده مردم مسلمان ، کم و بیش پایگاهی دست و پا کرده بود. اما این رویداد نشان داد اقبالی به دین ندارد و از حمایت روحانیون نیز برخوردار نیست.

در 15 خرداد شاه ناچار شد ماهیت ضددینی و ضداسلامی خود را آشکار کند و همین موضوع یکی از عوامل سقوط وی شد.

در این قیام برخلاف عموم حرکت ها و مبارزه های قبل ، امام، شاه را هدف اصلی خود قرار داده بود و او را مقصر اصلی بدبختی های مردم می دانست .

مردم در 15 خرداد 1342، با فریاد مرگ بر شاه رویاروی وی ایستادند و این روند را تا 22بهمن 1357 و سقوط رژیم شاهنشاهی ادامه دادند. از سوی دیگر بیگانه ستیزی این جنبش با باورهای ملی مردم ایران مبنی بر استقلال هماهنگی داشت.

امام خمینی از همان آغاز آمریکا، انگلیس و شوروی را عامل بیچارگی مردم ایران معرفی و مبارزه با بیگانگان را آغاز کردند. مردم ایران عالی ترین جلوه استقلال سیاسی را که ناشی از استقلال مکتبی بود در نهضت امام خمینی مشاهده می کردند.

نهضت 15 خرداد هیچ نوع گرایشی ، نه در مکتب و نه در عمل ، به بیگانه نداشت و لبه تیز این قیام متوجه آمریکا و اسرائیل بود.

مبارزه با صهیونیسم جهانی و عوامل داخلی آنها از جمله انگیزه های امام در این قیام بود. از سوی دیگر غرب و شرق نیز با موضعگیری های منفی در مقابل این قیام در برابر مردم ایران بی اعتبار شد.

 

پیام 15 خرداد در کلام رهبری

حادثه بزرگ


عنصر اصلی کودتا در تهران یک فرد آمریکایی بود، اسمش هم معلوم است، شخصش هم مشخص است، بنده هم کاملا اطلاع دارم در کتاب‌ها هم نوشته‌اند. بعد که کودتا را به ثمر رساندند و شاه را که فرار کرده بود به اینجا برگرداندند، شدند همه‌کاره‌ کشور یعنی زمام اختیار کشور را در دست گرفت.

تقریبا 10 سال از این قضیه گذشت، حادثه قیام مردم در 15 خرداد و انقلاب اسلامی و مبارزات اسلامی و نهضت اسلامی پیش آمد؛ یعنی اینها 10 سال فشار آوردند، کتک زدند، زندان کردند، اعدام کردند، هر کار خواستند در این کشور کردند و بالاخره یک انفجاری در 10 سال بعد از این قضیه در خرداد 42 اتفاق افتاد.

اینجا هم طرف قضیه گرچه حکومت ظالم طاغوت و حکومت پهلوی بود، اما آمریکایی ها پشت سر این حکومت قرار داشتند، آنها بودند که آن را تقویت می کردند و به وسیله او بر همه امور کشور مسلط شده بودند.

این مبارزه ادامه پیدا کرد تا سال 43 آمریکایی ها ناگزیر شدند، مستقیما داخل مسائل بشوند. امام بزرگوار را در سال 43 تبعید کردند.

اینجا هم به حسب ظاهر آنها توانستند حرف خودشان را پیش ببرند و به خیال خودشان ملت ایران را مغلوب کنند؛ اما ملت ایران مغلوب نشد.

بعد از سال 43 که حکومت مطلقه محمدرضا پهلوی به پشتیبانی آمریکایی ها در کشور هزاران فاجعه آفرید و آمریکایی ها هم هرچه توانستند به غارت، چپاول، توسعه طلبی و تجاوز در ایران ادامه دادند دهها هزار مستشارشان در ایران بردند، خوردند، پول گرفتند، شکنجه تعلیم دادند، هزاران جنایت در ایران کردند و بالاخره در سال 56 و دنباله اش سال 57 این حرکت عظیم ملت ایران به رهبری امام بزرگوار شروع شد.

این دفعه این مبارزه دیگر مبارزه ای نبود که امید پیروزی برای دشمن وجود داشته باشد. ملت ایستاد، مقاومت کرد، فداکاری کرد، مردانش، زنانش و حتی دانش آموزانش در خیابان ها کشته شدند؛ اما سرانجام در سال 1357 ملت ایران پیروز شد، یعنی در این مبارزه طولانی از سال 32 تا 57 در طول مدت 25 سال مبارزه سرانجام آن که پیروز میدان شد، ملت ایران بود.

بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانش آموزان و دانشجویان

10 آبان 1391

همیشه این نکته در ذهنم بوده که حادثه دوم فروردین ـ حادثه مدرسه فیضیه ـ در مقابل حادثه 15 خرداد، حادثه کوچکی بود؛ اصلا قابل مقایسه با آن نبود. حادثه از یک ساعت یا دو ساعت به غروب شروع شد تا یک ساعت بعد از شب ادامه داشت؛ یعنی سه، چهار ساعت به صورت شدید طلبه ها را در محیط مدرسه فیضیه کتک زدند و تهدید و اهانت کردند و به صورت رقیق ترش تقریبا در خیابان های اصلی قم آنها را زیر فشار قرار دادند تا آن جایی هم که ما اطلاع داشتیم، گمانم یکی، دو نفر در آن حادثه کشته شدند و البته عده زیادتری هم مجروح گردیدند؛ بنابراین حادثه ابعاد خیلی زیادی نداشت.

امام توانست آن حادثه را برای به حرکت درآوردن همه ملت ایران مورد استفاده قرار دهد. 15 خرداد را که امام به وجود نیاورد ـ در این روز امام در زندان بود ـ 15 خرداد یک حادثه خودجوش بود.

15 خرداد، محصول حرکتی بود که امام در دوم فروردین به وجود آورد. من در همان سال، این نکته را به امام عرض کردم.

نزدیک عید سال 43 بود که من از زندان آزاد شده بودم و توانستم با تدبیری خدمت امام ـ که آن وقت در خانه ای در قیطریه بودند ـ بروم.

من در همان چند لحظه ای که توانستم خدمت ایشان بروم و دستشان را ببوسم و با آن حال منقلبی که از دیدنشان داشتم، چند کلمه با ایشان حرف بزنم، همین مطلب را عرض کردم.

گفتم نبودن شما در بیرون، موجب شد که 15 خرداد با این عظمت، نتواند مورد استفاده قرار بگیرد؛ یعنی امثال ما که در بیرون بودند، نتوانستند عشری از اعشار استفاده ای را که امام از دوم فروردین کرد، از 15 خرداد بکنند؛ درحالی که 15خرداد کانون عظیمی بود.

بعد هم که امام بیرون آمدند و تبعید شدند، اشاره ها و حرف های ایشان در هشیار کردن و زنده کردن روحیه مبارزه در مردم و به خط آوردن جوانان، 15 خرداد را آن چنان منشأ برکت کرد که در آن مدت مثلا یک سال یا هشت، نه ماهی که امام نبودند و این حادثه با آن جوش و خروش اتفاق افتاده بود، هیچ کس نتوانسته بود از آن حادثه چنین استفاده ای کند.

بیانات در دیدار مسئولان دفتر هنر و ادبیات مقاومت

25 تیر 1370

من دو مقطع مهم را یادآوری می کنم، که در این دو مقطع مهم قمی ها حقیقتا نقش ایفا کردند؛ نقش های مؤثر و ماندگاری را مردم قم در این دو مقطع به وجود آوردند: یکی مقطع عاشورای سال 42 و 15 خرداد که دو روز بعد از عاشورا بود.

روز عاشورا در همین مدرسه فیضیه مردم قم جمع شدند، فریاد و غریو امام را شنیدند، جان هاشان را لبریز کردند و دو روز بعد که خبر دستگیری امام بزرگوار را شنیدند، در صحن مطهر اجتماع کردند.

این حرکت عظیم آنها موجب شد که نهضت روحانیت به رهبری امام بزرگوارمان در حصار حوزه محبوس و محصور نماند؛ بیاید وارد جامعه شود. پیشرو این کار، قمی ها بودند و این کار بزرگ را انجام دادند.

بیانات در اجتماع بزرگ مردم قم

27 مهر 1389


به قضیه 15 خرداد می‏ رسیم که بزرگ ترین حادثه ‏ای بود که در قرن حاضر در کشور ما، میان مردم و رژیم حاکم اتفاق افتاده بود.

در 15 خرداد، سخنرانی امام(ره) در قم و در روز عاشورا، آن‏چنان ولوله ‏ای ایجاد کرد که یک شورش عظیم مردمی، بدون هیچ گونه رهبری مشخصی در تهران، فردا و پس‏ فردای آن روز به راه افتاد. اسنادی هم چاپ شده که نشان‏دهنده مذاکرات هیأت دولت برای مقابله با این حادثه در همان روزهاست.

شما ببینید، آن سخنرانی و آن حضور مردم، چه زلزله‏ ای به وجود آورده بود. حرکت امام، با قوی ترین شکلی که ممکن بود انجام گیرد، انجام گرفت و مردم را به حرکت درآورد.

بعد هم سربازان رژیم به خیابان ها آمدند و مردم را به گلوله بستند. چند هزار نفر ـ که البته آمار دقیقش را هرگز ما نتوانستیم بفهمیم ـ در این ماجرا کشته شدند و خون ها ریخته شد.

آل احمد در همین کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» می‏ گوید: روشنفکران ایرانی ما ـ به نظرم چنین تعبیری دارد ـ دست خودشان را با خون 15 خرداد شستند! یعنی لب تر نکردند! همین روشنفکران معروف؛ همین هایی که شعر می‏ گفتند، قصه می‏ نوشتند، مقاله می‏ نوشتند، تحلیل سیاسی می‏ کردند؛ همین هایی که داعیه رهبری مردم را داشتند؛ همین هایی که عقیده داشتند در هر قضیه از قضایای اجتماعی، وقتی آنها در یک روزنامه یا یک مقاله اظهارنظری می‏ کنند، همه باید قبول کنند، اینها سکوت کردند! اینقدر اینها از متن مردم دور بودند و این دوری همچنان ادامه پیدا کرد.

بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان دانشگاه تهران‏

22 اردیبهشت 1377

 

بسترسازی برای پیروزی انقلاب اسلامی

قیام 15 خرداد، اصلی‌ترین حلقه از زنجیره مبارزات ضداستبدادی ملت ایران قبل از وقوع انقلاب اسلامی به‌شمار می‌رود.

در بیانات و پیام های امام خمینی(ره) ، بارها از قیام 15 خرداد یادشده و روز 15خرداد از سوی ایشان، برای همیشه عزای عمومی اعلام شده است.

آنچه این قیام را به طور مشخص از دیگر تحولات دوره خود بارز می کند، پیوند مرجعیت و مردم و ماهیت اسلامی این قیام است.

رحیم نیکبخت، عضو هیات علمی دانشگاه و کارشناس مسائل تاریخی و سیاسی در گفت وگو با جام جم بر این باور است که خون های ریخته شده مردم در 15 خرداد، تکلیف را بر امام سنگین تر کرد.

اولین پیامد این واقعه، طرح بحث حکومت اسلامی یا ولایت فقیه بود. وی می گوید اگر 15 خرداد اتفاق نمی افتاد، انقلاب ایران سمت و سوی مشخصی نداشت.

اهمیت قیام تاریخی 15 خرداد را در چه موضوعی می دانید؟

قیام 15 خرداد از نقاط عطف و مهم تاریخ انقلاب اسلامی ایران است که به این موضوع در صحبت های حضرت امام(ره) نیز بارها اشاره شده است. قیام 15 خرداد از چند جهت حائز اهمیت است؛ از جمله این موارد، همگانی بودن این قیام و حرکت است. این قیام حرکتی بود که پس از دستگیری امام و اطلاع مردم از این موضوع به صورت همزمان در سراسر ایران به وقوع پیوست و در قم، تهران و ورامین تعداد بسیاری از مردم به شهادت رسیدند. همچنین در سایر شهرها نیز مردم با تحصن در بیوت علما و ارسال تلگراف اعتراض خود را نشان دادند.

وی‍ژگی دیگر این قیام در تبیین ارتباط مرجعیت و مردم ایران بود. در اعتراض های قبلی که تاریخ ایران شاهد آن بود، بعد از صدور فتوا و حرکت مرجعیت اعتراض مردم شکل می گرفت اما در قیام 15 خرداد دستگیری امام و مرجع تقلید است که باعث به صحنه آمدن مردم شده و قیام را به وجود آورده است.

در عین حال ماهیت کاملا اسلامی و مذهبی این قیام ازجمله تفاوت های بارز قیام 15 خرداد بود. همچنین گرچه قیام 15 خرداد ظاهرا در آن مقطع به پیروزی نرسید، اما حرکتی بود که بستر را برای وقوع انقلاب اسلامی طی 15 سال بعد فراهم کرد.

رابطه مذهب و سیاست را تا پیش از 15 خرداد چگونه ارزیابی می کنید و این قیام این ارتباط را به چه شکلی درآورد؟


رابطه سیاست و نهاد مرجعیت به گونه ای است که علمای شیعه در دوران غیبت، دیدگاه خاصی را نسبت به حکومت ها داشته اند و آن را در آثار خود روشن کرده اند؛ همان طور که شاه طهماسب از جانب علمای شیعه و به وکالت و اذن آنها سلطنت می کرد. نگاهی به تاریخ قبل از 15 خرداد سال 42 نشان می دهد که نهاد سلطنت و مرجعیت طی دوره قاجاریه و پهلوی فراز و نشیب هایی را طی کرد. با توجه به این که به لحاظ اقتصادی و سیاسی نهاد مرجعیت از قدرت ها مستقل بود در حرکت ها و جنبش های مردم، خود به خود به عنوان پناهگاه مردم محسوب می شد و این موضوع را در نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه و نهضت ملی نفت و... می بینیم. در نهایت جایگاه مرجعیت حفاظت از منافع ملی و مردم بوده است. در نهضت ملی نفت همین دیدگاه باعث می شود که آیت الله کاشانی و برخی مراجع از این موضوع حمایت می کنند و در صحنه حاضر می شوند، اما با توجه به سیاست های ضداسلامی که رضاشاه در پیش گرفته بود و سقوط آن موجب خوشحالی جامعه ایران شد، محمدرضا پهلوی تا قبل از 15 خرداد تلاش می کرد که رویارویی علنی و مستقیم با مذهب نداشته باشد و تلاش می کرد تا خود را در جامعه به عنوان پادشاهی شیعه مطرح کند، اما قیام 15 خرداد این چهره و سیاست منافقانه حکومت را آشکار کرد و حضور حضرت امام خمینی(ره) در صحنه، بازی های حکومت پهلوی را آشکار کرد.

تا قبل از 15 خرداد امام با حضور شاه در قدرت مخالفت چندانی نمی کردند و بیشتر بر اداره مملکت براساس اصول اسلام عقیده داشت. چه شد که بعد از این حادثه ایشان مخالف مستقیم شاه شدند؟

تا زمانی که آیت الله العظمی بروجردی در قید حیات بود، جایگاه و موقعیتش ایجاب می کرد شاه جرات نداشته باشد که سیاست های ضداسلامی را در جامعه به وضوح به اجرا درآورد، اما بعد از ارتحال ایشان شاه فکر کرد که در حوزه علمیه قم شخصیت قابل توجه وجود ندارد و مرجعیت در نجف اشرف مستقر شده است. به همین جهت است که وی ارتحال آیت الله بروجردی را به آیت الله حکیم تسلیت گفت: اما وقتی این مانع از سر راه شاه برداشته شد، شاه به اقداماتی روی آورد که خلاف قانون اساسی مشروطه بود. حضرت امام قبل از این وقایع تلاش داشتند تا جلوی اقدامات قانون شکنانه، ضداسلامی و ضدملی شاه را بگیرند. امام از شیوه ائمه و آنچه در متون مذهبی و قرآن به آن اشاره شده، استفاده می کردند و نسبت به اقدامات حکومت نصیحت می کردند و هشدار می دادند، حتی عصر عاشورا حضرت امام سخنرانی شدیداللحنی علیه شاه کردند و باز هم شاه را نصیحت کردند، اما بعد از 15 خرداد که دست حکومت پهلوی به خون مردم بی گناه آلوده شد، خون های ریخته تکلیف امام را سنگین کرد و از آن به بعد، حضرت امام حکومت پهلوی را نفی کردند. حضرت امام به این نتیجه می رسند که حکومت پهلوی اصلاح ناپذیر و غیرمشروع است که باید سرنگون شود. حضرت امام گام به گام که پیش می رفتند، براساس احساس وظیفه و تکلیف قدم برمی داشتند و در آن زمان تکلیف را بر این دانستند که جلوی قانون شکنی های حکومت پهلوی باید گرفته شود.

واقعه 15 خرداد چه تاثیری بر نهضت و مبارزه امام خمینی گذاشت؟

حضرت امام در قضیه کاپیتولاسیون علیه دخالت های بیگانگان و از بین رفتن شرافت ایرانی سخنرانی می کنند که به ترکیه و عراق تبعید می شوند. در دوره حضور در نجف حضرت امام به جایگزین حکومت شاه فکر می کنند و آن را از مباحثی که علمای قبلی در باب حکومت اسلامی و ولایت فقیه داشتند استخراج می کنند. می توان گفت اولین پیامد حادثه 15 خرداد طرح بحث حکومت اسلامی یا ولایت فقیه بود که از سال 48 در نجف توسط ایشان مطرح شد.

به نظر شما دلیل این که امام 15 خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام کرد چه بود؟


این تاکیدات بر برخی حوادث و وقایع که در بیانات حضرت امام دیده می شود و ایشان مناسبت هایی را یوم الله نامیدند درواقع برگرفته از همان چیزی است که متون دینی ما بوی‍ژه قرآن مجید بر آن تاکید دارد. 15 خرداد وی‍ژگی هایی داشت که کاملا اسلامی و مردمی بود و تعامل بین مرجعیت و توده مردم را به وجود آورد و حضرت امام به این موضوع بسیار تاکید داشتند. حضرت امام تلاش کردند این مبدا انقلاب اسلامی را بیش از پیش بها داده و توجه ها را به این موضوع جلب کنند که شیعه برای همیشه تاریخ وجود دارد. حضرت امام برای توجه اذهان عمومی به این واقعه مهم 15 خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام کردند.

به نظر شما 15 خرداد تا چه اندازه در بحث وحدت حوزه و دانشگاه و ورود روحانیت به سیاست موثر بود؟


هم در وقایع 15 خرداد، هم در تظاهرات ظهر عاشورای سال 42 دانشجویان نقش بسیار برجسته و وی‍ژه ای داشتند و یکی از کانون های مهم این تظاهرات دانشگاه تهران بود. جالب اینجاست که در ارتحال حضرت آیت الله بروجردی نیز دانشجویان دانشگاه تهران به قم عزیمت می کنند و به صورت دسته های عزادار وارد این شهر می شوند و به حوزه علمیه قم تسلیت می گویند. در حالی که بعد از کودتای 28 مرداد سرکوب شدیدی بر جامعه حاکم شده بود حرکت 15خرداد جان تازه ای را به حرکت های اسلامی ـ دانشجویی تزریق کرد. ضمن این که با ورود حضرت امام به عنوان مرجع شجاع و نستوه برای مبارزه با حکومت پهلوی خودبه خود روحانیون مذهبی به صحنه سیاسی وارد شدند. حضرت امام قبل از شروع محرم سال 42 فتوایی صادر کردند که در آن تقیه را حرام اعلام کردند و فرمودند هرکس چه وعاظ مذهبی چه مرثیه سرایان و نوحه خوانان وظیفه دارند علیه حکومت پهلوی افشاگری کنند. خود این فتواست که علما و روحانیت را وارد مسائل سیاسی و مبارزاتی می کند.

شاه پیش از واقعه 15 خرداد خود را حامی اسلام نشان می داد، اما به یکباره در این رویداد و بعد از آن موضع ضد دین و ضد اسلامی به خود گرفت. دلیل این تغییر استراتژی چه بود؟


از یک طرف به لحاظ حمایتی که آمریکا و کشورهای اروپایی از شاه می کردند و از سوی دیگر به خاطر پول نفتی که به خزانه شاه وارد می شد، شاه در منطقه قدرت گرفته بود و هرچه به قدرت شاه افزوده می شد، شاه خود را از داشتن مشروعیت مذهبی و ملی بی نیاز می دانست. در عین حال مشروعیت دیگری را نیز برای خود تدارک می دید که آن توجه به باستان گرایی و نادیده گرفتن دوره اسلامی و تشیع در ایران بود. این مساله در جشن های دوهزاروپانصد ساله شاهنشاهی به اوج رسید که این جشن ها مهم ترین ضربه به هویت اسلامی ایران بود.

قیام 15 خرداد چه تاثیراتی در پیروزی انقلاب اسلامی داشت؟

اگر قیام 15 خرداد اتفاق نمی افتاد، حضرت امام به این نتیجه نمی رسید که حکومت شاه باید از بین برود و سرنگون شود. در چنین صورتی به طور طبیعی بحث حکومت اسلامی مطرح نمی شد و اگر این بحث مطرح نمی شد انقلاب سمت و سوی مشخصی نداشت به همین دلیل می توان گفت قیام 15خرداد مسیر انقلاب اسلامی را علامتگذاری و روشن کرد و باعث شد انقلاب اسلامی در سال 57 به پیروزی برسد.

 

سندی برای رو سفیدی در قیامت

گاهی اوقات برخی آشنایی‌ها سرانجام خوشی دارد و آشنایی حاج اسماعیل رضایی با طیب حاج‌رضایی در ردیف این نوع آشنایی‌ها قراردارد که سرانجامی قهرمانانه برای هر دو نفر آفرید و آن دو را در ردیف شهدای قیام 15 خرداد قرار داد.
اگر چه حاج اسماعیل رضایی عقبه ای چون طیب حاج رضایی نداشت، اما او نیز در میدان تره بار کار می کرد و همکار طیب بود.

حاج اسماعیل رضایی سال 1304 در تهران متولد شد، از دوران نوجوانی به شغل بارفروشی در میدان میوه و تره بار تهران رو آورده بود.

او مقلد امام خمینی بود و در رسیدگی به خانواده های بی سرپرست نهایت تلاش خود را به کار می بست.

رضایی در ساخت مسجدی در محله بی سیم نجف آباد تهران نقش داشت و بسیاری از مساجد با مساعدت و همراهی او فرش شده بود. او همچنین در بنای مسجد صاحب الزمان(عج) در خیابان آزادی فعلی نقش پررنگی داشت.

رضایی در جهت مبارزه با نفوذ عناصر بیگانه در حاکمیت ایران تلاش می کرد بویژه او در قضایای مربوط به فرقه بهاییت که در سال های 1340 و قبل از آن در ایران جریان یافته بود، نقش گسترده ای داشت.

او هنگام تحریم خرید و فروش و مصرف پپسی کولا توسط مراجع تقلید که به علت وابستگی مالک این شرکت به فرقه بهاییت صورت گرفت، تظاهراتی بزرگ بر ضد بهایی ها را سامان داد.

اسماعیل رضایی از ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت بخصوص حضرت اباعبدالله الحسین بود و در سازمان دادن هیات های مذهبی در روزهای تاسوعا و عاشورای 1342 نقش موثری داشت.

در 15 خرداد سال 42 به عنوان متهم ردیف دو حادثه از وی بازجویی شد. ساواک در گزارش خود اعلام کرد: وی از افراد متعصب و طرفدار سرسخت روحانیون بخصوص آیت الله خمینی است. رضایی در روز 15 خرداد نیز مردم را به شورش و قیام دعوت می کرد.

با این حال برخی منابع خبری آن دوران می گویند که او دخالت چندانی در ایجاد حادثه 15 خرداد نداشت، اما به دلیل اقداماتش علیه بهاییت، ساواک از محکوم کردن وی استقبال کرد.

وی در سی وهشت سالگی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و ایجاد بلوا و تحریک اهالی به جنگ علیه سلطنت محکوم شد و از وی خواسته شد که از حکومت طلب بخشش کند، اما او در ذیل ورقه دادگاه چنین نوشت: «اگر صد سال زندگی کنم، مرگ به این سعادتمندی نخواهم داشت چرا تقاضای عفو کنم و از این سعادت درگذرم؟»

در نهایت او صبح یازدهم آبان 1342، همراه با طیب حاج رضایی به پای جوخه اعدام برده شد و تیرباران شد.

حاج اسماعیل رضایی هنگام اعدام از روحیه ای قوی برخوردار بود چنان که از عکاسان و خبرنگاران خواسته بود که دوربین شان را خوب تنظیم کنند و عکس زیبایی از وی بگیرند چرا که این عکس ها سند روسفیدی او در روز قیامت خواهد بود.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا